من و خدایی در این نزدیکیست

این جا محلی است برای نوشتن روزانه ها یم..........

من و خدایی در این نزدیکیست

این جا محلی است برای نوشتن روزانه ها یم..........

من و چربی خونم

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۵ ق.ظ

شما آدمی با 55کیلو وزن دیدین چربی خون داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

والله من دیدم ........

نمونه ی زنده اش خودم.........

بنده الان یک فقره انسان با چربی خون بالا با فقط 55کیلو وزن هستم............

اینو جواب آزمایشم میگه مدارکشم موجوده.........

تنها چیزی که زیادی دارم همین چربی خونه...........


بی موبایلی..........

دوشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۵ ق.ظ

چند روزی است که تلفن همراه یا همان موبایل خودمان به دلیل خرابی در بیمارستان یا همان تعمیرگاه به سر می برد...

همزمان تلفن منزل به دلیل عدم پرداخت بدهی یک طرفه شده است........

عملا با دنیای خارج که منظورم همان تلگرام و این حرفا ارتباطی ندارم.

تابدین لحظه نه مرده ام و نه چیزی از دست داده ام .......

هر چند قبلا هم زیاد درگیر نبودم....

خلاصه اینکه اگر چند روزی هم موبایل نداشتید ایرادی ندارد فدای سرتان...........

آسوده تر هستید.............

قبض موبایل

يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۵ ق.ظ

هیچی بدتر از خط یک طرفه نیست 

اونم با صد هزارتومان بدهی......

آه می کشم..........

فاصله...

شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۵۶ ق.ظ

چقدر با آنچه که انتظار داشتم فاصله دارم...........

به قول معروف چی می خواستیم ........

چی شد............

بارالها.........

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۲۴ ب.ظ

بار الها ، پرودگارا....

مرا از شر وبگردی بینیجه در امان نگهدار.....

باشد که به کارهای ضروری برسیم نه اتلاف وقت......

آمین

چرا واقعا چرا......

شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۷ ق.ظ

چرا ما سرعت نور چاق میشیم و با سرعت لاکپشتی بلکه هم کمتر لاغر.........

در عرض شش ماه پنج کیلو چاق شدم .......

در عرض دو ماه ورزش و مثلا کم خوردن دریغ از یک گرم کم کردن..........

چرا واقعا چرا...............

کاش جنگی نبود.......

پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۷ ق.ظ

کاش جنگی نبود.

کاش به خاطر خودخواهی ما انسانها مرگی نبود........

کاش این روزهای سیاه در هیچ کجای عالم نبود.........

کاش احترام به عقاید بود..........

کاش انفجاری نبود.......

کاش فهمی بود که همه ی اتفاقات را س ی ا س ی نمی کردیم....

کاش جنگی نبود

حس نوشتن

دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۰ ب.ظ

نوشتنم نمیاددد

همین و بس

شنبه....

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۱۵ ق.ظ
چه شنبه استرس زایی در پیشه...........
اردیبهشت می تونه به اردی جهنم تبدیل بشه.........

من و یک روز بارانی

دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۱۸ ق.ظ

این روزها لطف خداوند شامل ما کویرنشینان هم شده و هر چند روز یکبار خنکای باران بهاری را احساس می کنیم و حس شمالی بودن بهمون دست میده......

دیروز هم یکی از همین روزا بود.وقتی برای پیاده روی رفته بودم بارون شروع به باریدن کرد اونم با چه شدتی .........

خیس خیس شدم.......

در حالی که نیمی از مسیر مونده بود و من ناامید از اینکه مهربانی هست امید هست داشتم مثل موش آب کشیده طی الارض می کردم که پرایدی ایست کرد به قصد سوار کردن من خانواده بودن ولی از اونجایی که بنده به شدت به خیس شدن علاقمندم دست رد به سینه خانواده محترم زدم و به حرکت خودم ادامه دادم ..

چند متر جلوتر باز هم پرایدی دیگر که راننده اش از برادران محترم بود پلاستیکی به من تعارف کرد بابت گذاشتن روی سرم جهت خیس نشدن.....

و من باز امیدوار شدم که نه هنوز مهربانی هست.........

امید هست.............

مواظب مهربانی های خودتان باشید..........