من و یک روز بارانی
این روزها لطف خداوند شامل ما کویرنشینان هم شده و هر چند روز یکبار خنکای باران بهاری را احساس می کنیم و حس شمالی بودن بهمون دست میده......
دیروز هم یکی از همین روزا بود.وقتی برای پیاده روی رفته بودم بارون شروع به باریدن کرد اونم با چه شدتی .........
خیس خیس شدم.......
در حالی که نیمی از مسیر مونده بود و من ناامید از اینکه مهربانی هست امید هست داشتم مثل موش آب کشیده طی الارض می کردم که پرایدی ایست کرد به قصد سوار کردن من خانواده بودن ولی از اونجایی که بنده به شدت به خیس شدن علاقمندم دست رد به سینه خانواده محترم زدم و به حرکت خودم ادامه دادم ..
چند متر جلوتر باز هم پرایدی دیگر که راننده اش از برادران محترم بود پلاستیکی به من تعارف کرد بابت گذاشتن روی سرم جهت خیس نشدن.....
و من باز امیدوار شدم که نه هنوز مهربانی هست.........
امید هست.............
مواظب مهربانی های خودتان باشید..........
- ۹۶/۰۲/۱۸