من و خدایی در این نزدیکیست

این جا محلی است برای نوشتن روزانه ها یم..........

من و خدایی در این نزدیکیست

این جا محلی است برای نوشتن روزانه ها یم..........

نام خیابان را به خاطر بسپار

چهارشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۱۸ ق.ظ

نام خیابان را به خاطر بسپار به این دلیل که راهی رو که درست میری با فکر اینکه اسم خیابان بایدچیز دیگه ای باشه نپیچی و مجبور نباشی 40کیلومتر خارج از شهر رانندگی کنی و تابلوی پایان حد ترخص ببینی قلبت بیفته کف پات ترس کمبود بنزین هم داشته باشی و کامیونها هم با صدای بوقشون برات اظهار محبت کنن.

بعد یه دور برگردون ببینی و ذوقمرگ بشی ................

پس نام خیابان را به خاطر بسپار.........

من و کتابم

سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۱:۵۷ ب.ظ

بالاخره بعد از سه سال کلنجار رفتن با خودم از دیروز کار روی کتابمو شروع کردم......

باشد که موفق باشیم.........

نیازمند دعاهایتان هستم............

+کتابی است علمی و تخصصی...

دلگرمی

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۲۶ ق.ظ

به شدت نیازمند کمی دلگرمی و دلداری هستیم در دهم اردیبهشت1396......

خدایا شکرت

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۵۹ ق.ظ

خدایا سپاسگزارم به خاطر همه ی دلخوشی های کوچیک و بزرگ زندگیم.....

روزنوشت

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۰۷ ق.ظ

رژیم شیر موز رو نصفه نیمه انجام دادم نمی دونم تاثیری داشت یا خیر به دلیل عدم وجود ترازو در خانه ...........

بیرون هم که رفتم هیچ بچه ی کاری نبود که به خاطر هزار تومان منو وزن کنه همه اشون فکر کنم تغییر شغل دادن..........

روزگار در حال گذر است از فروردین وارد اردیبهشت شدیم.باشد که رستگار شویم......

اردیبهشتی پر از عاشقی براتون آرزو می کنم............

دوباره می سازمت بدن.......

دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ق.ظ

سال نو مبارک


در راستای افزایش وزن فزاینده ای که در ایام نوروز و قبل از آن داشته ایم و آخر هفته عروسی خواهر شوهرجانمان است همانا تصمیم به کاهش وزن گرفته ایم با رژیم موز  و شیر.........

باشد که کامیاب گردیم..........

اگر کاهشی بود اطلاع می دهیم............ 

دعای خیرتان را بدرقه راهمان کنید..........

سال نو پیشاپیش مبارک

شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۱۰ ق.ظ

بهار می آی، اما زری غمگین است...........

پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۲۳ ق.ظ

حتما همه شنیدیدن که میگن قدیما از سبز شدن برگ درختان میشد فهمید که بهار داره میاد و جدیدا از زرد شدن کله خانمها.......

من باب اینکه نقشی داشته باشم در آمدن بهار با زرد کردن موهام(البته قهوه ای شدن) دیروز تشریف بردم آرایشگاه .گوش تا گوش خانم نشسته بود تا آرایشگران ماهر با طنازی خاصی ایشان را از لولو به هلو تبدیل کنند که الحق که همگی هلو بودند و تبدیل شدند به لولو..

در همین حین که نشسته بودم که رنگ به خورد موهام بره و کله ام از زردی سابق دربیاد که بسی روی اعصاب بود خانمی به غایت تپل با زری خانمش وارد شد.نسشست روی صندلی و هی دستور که زری کلیپسم گم نشه زری صندلی رو صاف کن زری سوهان ناخنمو بیار زری ..........زری ............

و این زری دختری به سن تقریبی سیزده چهارده سال بود که گویا خدمتکار این خانم بود.

در همین لحظه بود که از هرچه اختلاف طبقاتی بود حالم به هم خورد.....

بیچاره زری.............

کپی مطالب عمه گونه.......

چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۲۰ ق.ظ

خیلی جالبه .قسمت مالکیت معنوی بیان رو چک کردم ببینم آیا اصلا مطالب من برای کسی جالب هست که کپی کنه یا حرفای صد تا یه غازم فقط وقت ملت رو  میگیره که دیدم بله.........

از اونجایی که همه عزیزان نسبت به عمه های خودشون ارادت خاصی دارن مطلبی که راجع به عمه بودن خودم نوشته بودم بیشترین میزان کپی شدگی رو داره...........

پس نتیجه میگیریم که همانا عمه بودن، عمه شدن و عمه ماندن با همه ی فحشهایی که نثار روحمون میشه نه تنها بد نیست بلکه بسی شیرین هم هست...........

پس عمه گی تان پایدار...............

برای همه شما عزیزان عمه بودن را آرزومندم(کسایی هم که قابلیت عمه شدن ندارند می تونند به صورت مجازی عمه خودم بشن........متقاضیان می توانند درخواستهای خود را در همینجا ارسال نمایند)..........

بوی بهار

سه شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۴۱ ق.ظ

این روزها که پنجره را باز میکنم.خنکای بهار با تمام وجود به داخل خانه سرک می کشد......

سبزه هایی را که کاشته ام هر روز قد میکشند(تا سیزده بدر قشنگ می تونم دور کنم .)

ظرفهای هفت سینم روی میز دلبری می کنند(اولین هفت سین زندگی مشترک)

اولین بهار را با بهار زندگی ام تجربه میکنم و پرم از حس خوب دوست داشتن و دوست داشته شدن.......

برای همه آدمهای این کره خاکی دوست داشتن و دوست داشته شدن را آرزومندم........

و همچنین آرزومند لبخند زیبای شما...............