حکابت این روزهای من
حکایت این روزهای من حکایت خرس قطبی در زمستانه........خواب و خواب و خواب
البته نه اینکه فکر کنین از خوابای عبادتی ها نه .از این خوابای بی اجر و مواجب...............
حکایت این روزهای من حکایت خرس قطبی در زمستانه........خواب و خواب و خواب
البته نه اینکه فکر کنین از خوابای عبادتی ها نه .از این خوابای بی اجر و مواجب...............
یکی از مواقعی که من واقعا احساس خوبی بهم دست میده و لذت می برم وقتیه که یه نفر از من تعریف میکنه جوریکه من متوجه نشم ولی متوجه میشم(همچین آدم خودشیفته ای هستم من...........)
جناب بلاگفا برگشت نموده اند ولی کاربران خود را همی نشناسند.و مابسی قدردان بلاگ هستیم که آرشیو بلاگفایمان را منتقل نمود بدینجا...
همانا هیچ دلبستگی ای به بلاگفا نداریم همانطور که ایشان به ما ندارند.چیزی که از دست رفته ، رفته دیگه نباید به خاطرش به هر تلاشی دست زد.............
همانا از خوشبختیهای من این است که صبح ها با صدای گنجشککان که نمی دانم کله سحری سر چی دعوا دارن با هم بیدار می شوم.........
هیچ وقت برنامه ماه عسل رو دوست نداشتم صحبت از فقر و بدبختی که مجری و تهیه کننده استفاده ابزاری می کنن ازش.و از مجری هم خوشم نمیاد چون احساس می کنم داره فقط نقش بازی میکنه و میخواد خودشو اون چیزی که نیست رو نشون بده،سوژه های امسالش هم که آخر خنده است و مشخصه کاملا بی سوژه مونده .
البته این بی سوژگی شاید یه امیدواری به ما بده و اونم اینه که بدبخت بیچاره های مملکتمون دارن کم میشن............
میگما خدا نمی شد کلا ماه رمضان رو بذاره همون زمستون(هرچند زمستون هم مرتب روزه نمی گرفتم) بالاخره آدمیزاده دیگه دنبال بهانه می گرده و باید غر بزنه.
جهت ریا و ظاهر بینی عرض می کنم تا حالا سه تا گرفتم ببینم کی خسته میشم....که دیگه نگیرم.من از گرسنگی و تشنگی نیست که روزه نمی گیرما از بی حوصلگیش حالم گرفته میشه.
باشد که خداوند از ما درگذرد و بهشت برین را چند وقتی به اجاره ما دهد.
پولدار هم نیستیم بازماندگان از ارثیه ام برداشت کنن بدن برای نماز روزه های قضایی که دارم.اگرم بودن وراث عمرا همچین کاری می کردن
همانا سریالهای ماه رمضان ما را علاقمند به دیدن سریال درپیت شمعدونی نمود.
انگار با کمبود آب دچار کمبود کارگردان و فیلمنامه و...شده ایم...........
سونامی اومد و بلاگفا رو فنا داد و ما چراغ به دست گرد جهان می گردیم به دنبال وبلاگهای دوستانمان که همراه بلاگفا به فنا رفتند........
این روزها من کلا خوابم .شما چظور؟
نه اینکه فکر کنین از تنبلیه نه اصلا، تقصیر هوای بهاریههههههههههههه..............
فکر کنم از اولین پستهایی بود که در بلاگفای مرحوم نوشتم چرا یه نفر باید بی خبر بره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اونی که بی خبر رفته بود بعد از حدود هفت هشت ماه بی خبر برگشت و دو ماه هم بود.....
و دیروز برای جلوگیری از تکرار خطر کلا باهاش قطع رابطه کردم نه بی خبر چون اعتقاد دارم کسی که بی خبر میره خیلی بیشعورهههههههه
والله..........
بهش گفتم دیگه نمی خوام ادامه بدم...........اونم گفت هرچور راحتی به همین راحتی یه رابطه بی سرانجام به پایان رسید و من به شدت احساس سبکی می کنم..................